کربلا نرفتن سخت است... کربلا رفتن سخت تر ! تا نرفته ای شوق رفتن داری... تا رفتی شوقِ مُردن ! کربلا رفته ها می دانند؛ بعد از کربلا روضه ی حسین؛ حکمِ زهر دارد برای دلِ اوراق شده زائر! آخر اینجا؛ دیگر عبّاس نیست؛ تا آرام شوی در حریم امنش...
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 19 آذر 1398برچسب:, توسط ایریلوزادیان

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 15 آذر 1398برچسب:, توسط ایریلوزادیان

روز تاسوعا روزیست که شمر بن ذى الجوشن با نامه ابن زیاد در باب قتل امام حسین علیه السلام واردکربلا شد. ابن سعد بر حسب آن نامه ، مهیاىقتل آنحضرت شد. لاجرم وقت عصر بود که لشکر خود را بانگ زد که: یا خیل الله ارکبى و بالجنة ابشرى . جنود نامسعود او سوار شد ورو به سپاه سید الشهداء آوردند در حالیکه آن حضرت در پیش خیمه ، شمشیر خود را در بر گرفته بود و سر بزانو نهاده ه بود....

ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 21 آذر 1391برچسب:, توسط ایریلوزادیان

روزی امام حسین علیه السلام در گوشه ای از مسجد پیامبر صلی اللّه علیه و آله نشسته بود. مردی عرب نزد او آمد و گفت: یابن رسول اللّه من باید یك دیه كامل بپردازم و توان ادای آن را ندارم. نزد خودم می روم و از كریمترین مردم درخواست می كنم و كسی را كریمتر از اهلبیت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله نمی شناسم. ....

ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 20 آذر 1391برچسب:, توسط ایریلوزادیان

ميرزا محمّد شفيع شيرازى متخلص به وصال متوفى 1262 قمرى در شيراز از بزرگان و شعراء و ادباء و عرفاى عصر فتحعلى شاه قاجار است علاوه بر مراتب علميه ظاهريه و باطنيه در تمام خطوط هفتگانه نسخ و نستعليق و ثلث ورقاع و ريحان و تعليق و شكسته مهارتى به سزا داشته و كتابهائى كه با خطوط مختلف نوشته بسيار است . در ريحان الادب به نقل از گلشن وصال آورده كه وصال 67 قرآن به خط زيباى خود نوشته.....

ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 20 آذر 1391برچسب:, توسط ایریلوزادیان

شیخ جعفر مجتهدی(ره) می فرمود: کسانی که نام این بزرگوار را میشنوند و تغییر حالی در خود نمی بینند، جداً نگران ایمان خود باشند. نام آقا امام حسین (ع) محک ایمان است. . .
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 20 آذر 1391برچسب:, توسط ایریلوزادیان

اهل و عیالت همچون بردگان به اسیری گرفته شدند . و در غل و زنجیر به بند کشیده شدند بر بالای شتران . و چهر ه هاشان را می سوزانید حرارت آفتاب.. در صحراها و بیابانها به جلو رانده میشدند . دستانشان با زنجیر به گردنهایشان بسته شده بود و در بازارها چرخانده میشدند.. پس وای بر آن گناهکاران و فاسقان باکشتن تو اسلام را کشتند و نماز و روزهرا ضایع و متروک ساختند و سنتهای الهی و احکام دین را شکستند و کندند پایه های ایمان را و آیه های قرآن را تحریف کردند و حیوان صفت در ظلم و تجاوز سرعت گرفتند . دعای ناحیه امام زمان
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 20 آذر 1391برچسب:, توسط ایریلوزادیان

از ساختمان عملیات که اومدیم بیرون راننده منتظر ما بود اما عباس بهش گفت: " ما پیاده می یایم. شما بقیه بچه ها رو برسون" دنبالش راه افتادم. جلوتر که رفتیم صدای جمعیت عزادار شنیده می شد . عباس گفت : "بریم طرف دسته عزادار" به خودم اومدم که دیدم عباس کنارم نیست . پشت سر من نشسته بود روی زمین. داشت پوتین ها و جوراب هاش رو در می آورد. بند پوتین هاش رو به هم گره زد و آویزونشون کرد به گردنش. شد حُر امام حسین علیه السلام. رفت وسطجمعیت شروع کرد به نوحه خوندن . جمعیت هم سینه زنان و زنجیر زنان راه افتاد به طرف مسجد پایگاه. تا اون روز فرمانده پایگاهی رو اینطور ندیده بودم عزاداری کنه. پای برهنه بین سربازان و پرسنل، بدون اینکه کسی بشناسدش.
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 20 آذر 1391برچسب:, توسط ایریلوزادیان

به سلامتی اون بی سواد صادقی که وقتی ازش پرسیدند عشق چند حرفه؟ گفت چهار حرف! همه بهش خندیدند.. اما زیر لبش هی زمزمه میکرد: حسین حسین حسین . . .
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:, توسط ایریلوزادیان

فکرشو بکن روزمحشر پای میزحساب ایستادی و صورتحساب رو به دستت دادن قبل اینکه بخوای واسه پرداخت حسابت دست به جیب اعمالت ببری امام حسین علیه السلام سربلند کنه بگه این بامنه خودم حساب میکنم مگه میشه؟بخدا میشه فقط کافیه با معرفت حسینی زندگی کنیم!
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:, توسط ایریلوزادیان

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد